سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به موسوی خوئینی ها با منطق خودش!

ارسال شده توسط یاران امام در 91/9/15:: 9:18 عصر

سید محمد موسوی خوئینی ها از چهره های شاخص و تصمیم ساز جریان اصلاحات در دیدار اخیر خود با اعضای سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار، مطالب تامل برانگیزی را مطرح نمود که در جای خود نیاز به نقد مفصل دارد. اما از آنجا که ایشان در بخشی از صحبت های خود با مغلطه به مطلب بسیار قابل تاملی اشاره نمودند، لازم دانستیم با منطق و استدلال خودشان به آن پاسخ دهیم.

ایشان در جایی از صحبت هایش با سفسطه (که از خصایص گفتاری وی است) بیان می کند: می‌گویند اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری بجویید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ یعنی از آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی تبری بجوئیم؟ ما خودمان آقای موسوی را به عنوان کاندیدا معرفی کردیم، و او مدعی است رایش را خورده‌اند و هنوز تکلیف این مساله روشن نشده است چون یک طرف دعوا را بر کرسی نشانده‌اند وطرف دیگر را در خانه‌اش زندانی کرده‌اند، حالا ما از او برائت بجوییم تا بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و آنان همین داستان را دوباره تکرار کنند. کدام عقل سیاسی به ما اجازه این کار را می‌دهد؟ دین هم به ما چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. بالاخره آقای موسوی که تنها نیامد. من گفتم، شما گفتید، دیگران گفتند و خودش هم احساس وظیفه کرد و آمد، همین طور جناب آقای کروبی. آن وقت بگوئیم ما به ایشان ربطی نداریم.

آقای خوئینی ها خیلی زیرکانه و حساب شده صورت مسئله را عوض می کند و نقش جریان اصلاحات و آقایان موسوی و کروبی (بدون در نظر گرفتن نقش شان در حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و مواضع و حرکت های ساختارشکنانه و براندازانه ای که اتخاذ کردند) را فقط در مسئله کاندیداتوری آنها و انتخابات منحصر می کند!! و تازه طلبکار هم می شود و می گوید ما خودمان آنها را کاندیدا کردیم و باید از چی تبری بجوییم؟! انگار که مشکل آنها فقط کاندیدا شدن در انتخابات و اعتراض به نتیجه آن بوده است!! البته اگر ایشان غیر از این چیز دیگری بگوید باید تعجب نمود!!

خوب است برای پاسخ به ایشان به بخشی دیگر از صحبت هایشان و استدلالی که برای برخورد با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در قضیه تسخیر لانه جاسوسی داشتند، توجه کنیم: تنها گروه مجاهدین خلق بود که کاری منافقانه انجام داد. آن‌ها در ساعت اول پس از واقعه بیانیه دادند و مخالفت کردند و گفتند که این گروه که به سفارت هجوم بردند چیزی از امپریالیسم نمی‌دانند و پرچمدار مبارزه با امپریالیسم ما هستیم ولی به فاصله دو سه ساعت از واقعه، بیانیه دیگری دادند و از بیانیه نخستشان عذر خواهی کردند و از این اقدام اعلام حمایت کردند.

در لانه جاسوسی دفتری گذاشته شد که شخصیت‌های سیاسی و نمایندگان احزاب که به آنجا می‌آمدند در آن دفتر چیزی می‌نوشتند و اعلام حمایت می‌کردند و این اقدام را به دانشجویان تبریک می‌گفتند و دفتر را امضا می‌کردند. از همه گروه‌ها و سازمان‌ها آمدند، حتی گروه‌های مارکسیستی مثل فدائیان خلق و غیر آن‌ها نیز آمدند و اعلام حمایت کردند. البته ما گروه مجاهدین خلق را به دلیل همین رفتار منافقانه‌شان راه ندادیم. آقای مسعود رجوی - که نمی‌دانم زنده ست یا مرده - و آقای موسی خیابانی که در آن زمان او را مرد شماره 2 سازمان می‌دانستند و در درگیری در ایران کشته شد، چند ساعت پشت در لانه منتظر ماندند که فقط یک لحظه بیایند داخل تا آن دفتر را امضا کنند چون احساس می‌کردند که از قافله عقب افتاده‌اند ولی ما راه‌شان ندادیم.

جناب موسوی خوئینی ها ما هم شکی نداریم، مجاهدین خلق که نام واقعی آنها منافقین است(لعنت خدا بر آنها) می خواستند با رفتاری منافقانه وارد لانه جاسوسی شوند و برای بهره برداری خاص خود از آن حمایت کنند و اقدام شما را در طرد آنها می ستاییم، پس حالا بجاست ما هم با زبان و منطق خودتان با شما سخن بگوییم:

جنابعالی می گویید همه گروه ها و سازمان ها حتی گروه های مارکسیستی مانند فدائیان خلق را برای حمایت از تسخیر لانه جاسوسی به حضور پذیرفتید و آنها را برای اعلام حمایت به آنجا راه دادید ولی تنها گروهی که راه شان ندادید، گروه مجاهدین خلق (منافقین) بود و دلیلش را هم رفتار منافقانه آنها در قضیه تسخیر لانه جاسوسی اعلام می کنید و چرایی رفتار منافقانه آنان را در این می دانید که: آن‌ها در ساعت اول پس از واقعه بیانیه دادند و مخالفت کردند و گفتند که این گروه که به سفارت هجوم بردند چیزی از امپریالیسم نمی‌دانند و پرچمدار مبارزه با امپریالیسم ما هستیم ولی به فاصله دو سه ساعت از واقعه، بیانیه دیگری دادند و از بیانیه نخستشان عذر خواهی کردند و از این اقدام اعلام حمایت کردند.

پس طبق استدلال شما نتیجه می گیریم که رفتار این گروه را بخاطر صدور دو بیانیه متفاوت (علی رغم عذر خواهی از بیانیه نخستشان) منافقانه تشخیص داده اید و برای همین دو عنصر اصلی آنها (مسعود رجوی و موسی خیابانی) علی رغم این که چند ساعت پشت در لانه منتظر بودند را برای اعلام حمایت به داخل راه ندادید و در واقع این رفتار منافقانه باعث طرد و عدم صلاحیت آنها برای حضور در لانه جاسوسی شده است.با توجه به مطالب و استدلال های شما در این خصوص لطفا به سوالات ما پاسخ دهید:

مجمع روحانیون مبارز که جنابعالی چهره شاخص و تصمیم ساز و به عبارتی مرد شماره یک این تشکل سیاسی اصلاح طلب هستید در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 تا مقطع کنونی، سه چهره متفاوت از خود نشان داده است که برای روشن شدن این موضوع لازم است، نگاهی به مواضع و بیانیه های این تشکل سیاسی بیاندازیم:

الف) چهره اول:

مجمع روحانیون مبارز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 خود را بعنوان یک جریان سیاسی داخل نظام و منتقد وضع موجود و مقید به فعالیت در ساختار های قانونی آن نشان می دهد. بعنوان مثال در بخشی از بیانیه حمایت خود از نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات سال 88 چنین می گوید: مجمع روحانیون مبارز در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری به حکم احساس وظیفه دینی، انقلابی و ملی خود و در انجام عهدی که با امام و امت داشته است و دارد همچون همیشه به یاری حضرت حق در عرصه حضور فعال خواهد داشت و لازم می‌داند در این باب نظر خود را به استحضار ملت شریف برساند.

حضور در انتخابات قطعا باید به انگیزه پیروزی و برای دستیابی به نتیجه‌ای باشد که آن را به مصلحت کشور و مردم و آئین و نظام می‌دانیم و تلاش برای پیروزی دارای موضوعیت است.

در این برهه حساس به‌رغم تلاش و خدمت مسوولان محترم بر این باوریم که سیاست‌ها، رویه‌ها و اقدام‌ها، طی سال‌های گذشته که فرصت‌ها و امکانات فراوان نیز در اختیار ملت و کشور بوده است، متاسفانه نتایج مطلوبی به بار نیاورده است و اصلاح امور و تغییر روندها به نفع آرمان‌های انقلاب و مصالح کشور و مردم امری ضروری به نظر می‌رسد و آن‌چه از اولویت و فوریت برخوردار است عبارتست از انتخاب و طی طریقی که توفیق ما را در این تحول بیشتر کند.

مجید انصاری( دبیر اجرایی مجمع روحانیون مبارز) مورخ 87/12/22 در حاشیه نشست سازمان اسلامی دانشجویان ایران (سادا) در پاسخ به سوال خبرنگار فارس در خصوص بحث تقلب و تخلف در انتخابات که از سوی عده‌ای مطرح می‌شود، تاکید کرد: القاء عدم سلامت انتخابات، القائات دشمنان بیرونی و برخی از افراد بدبین در داخل است و نباید اجازه دهیم این فضا شکل بگیرد. وی با بیان اینکه یکی از نقاط قوت نظام جمهوری اسلامی ایران انتخابات سالم و آزاد است، تاکید کرد: بایستی این انتخابات سالم و آزاد را پاس داشته و اجازه ندهیم قبح این مسئله با این گفته‌ها بشکند.

ب ) چهره دوم:

مجمع روحانیون مبارز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در قامت یک جریان برانداز با مواضع ساختارشکن در برابر نظام اسلامی و آرمان های امام خمینی(ره) بروز و ظهور پیدا می کند و بهترین سند اثبات این چهره برانداز، بیانیه یکم تیرماه 1388 این تشکل سیاسی می باشد که در بخش هایی از آن چنین آمده است:
مردم نجیب ایران که با هزاران امید و آرزو و شور و شوق به پای صندوق‌های رای آمدند، اکنون باید جنازه جوانان خود را از میان خاک و خون بردارند و به سوگ آنان بنشینند، میلیون‌ها انسان در سراسر کشور به نتایج اعلام شده این انتخابات باور و اطمینان ندارند، بلکه آن را محصول یک طرح حساب شده می‌دانند و بدان معترضنند، میلیون‌ها انسان در سراسر کشور می‌خواهند و حق دارند فریاد اعتراض خود را به صورت راهپیمایی و اجتماعات آرام به گوش طرفداران حق و عدالت برسانند. آیا پاسخ این فریادهای حق‌طلبانه سفیر گلوله‌هایی است که سینه فرزندانشان را بشکافد و پیر و جوان و زن و مرد را به خاک و خون بکشد؟... وقتی از نظر میلیون‌ها انسان فهیم و آگاه مجریان و ناظران انتخاباتی در مظان اتهام قرار دارند آیا منطقی است که آنان را برای احقاق حق خویش به محکمه‌ای حواله دهند که داورانش در معرض اتهامند؟... چرا به مردم اهانت می‌کنند و این حرکت مردمی و در کمال وقار و آرامش را به بیگانگان نسبت می‌دهند و هزاران نفر را در خیابان‌ها و از خانه‌هایشان می‌ربایند و با رفتاری بسیار زشت و ناپسند آنان را اعم از زن و مرد به نقاط نامعلوم می‌برند؟... آیا آقای مهندس موسوی مسبب اغتشاش‌های است یا آنان که با لشکر‌کشی در خیابان‌ها شهر را به صورت یک پادگان نظامی درآورده‌اند و مردم بویژه جوانان را تحریک می‌کنند و احساساتشان را جریحه‌دار می‌سازند؟... مردم می‌گویند در انتخابات امانت‌داری نشده است و باید انتخابات ابطال شود، آیا پاسخ چنین خواسته‌ای بر فرض که به اعتقاد مسئولان برنامه‌ریز و مجریان انتخابات صحیح نباشد،‌ انواع اهانت‌هایی است که از بلندگوهای حکومتی نثار مردم می‌شود و باید پس از آن با چوب و چماق و تفنگ و گلوله به آنان حمله شود، عده‌ای مجروح یا کشته و گروهی هم به بند کشیده شوند؟... بر حسب اطلاع بسیاری از عالمان برجسته حوزه علمیه مبارکه قم و سایر کشور شدیداً تحت فشار قرار گرفته‌اند تا در مقابل میلیون‌ها انسان موضع بگیرند. ما از مقاومت آنان در برابر این زیاده‌خواهی‌ها صمیمانه و متواضعانه تشکر می‌کنیم و امیدواریم مراجع بزرگ تقلید و عالمان برجسته مانند همیشه ملجاء مردم مظلوم باشند و در برابر حق‌کشی‌ها بایستند و تسلیم نشوند و اطمینان داریم که نخواهند شد...

ج - چهره سوم:

مجمع روحانیون مبارز و شخصیت های شاخص آن بعد از نا امیدی از رسیدن به اهداف مد نظر از طریق حرکت ها و مواضع ساختارشکن و اردوکشی های خیابانی با تغییر چهره دوباره درصدد بازگشت به عرصه سیاسی و ورود به ساختار قدرت بر می آیند و بدین منظور در حال بازسازی چهره واقعی(تصویر براندازانه) بر ملا شده خود می باشند، سکوت و عدم صدور بیانیه ها و مواضع براندازانه توسط این تشکل و شرکت اعضای شناخته شده آن به ویژه آقایان خاتمی و موسوی خوئینی ها در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی علی رغم شروط آقای خاتمی برای شرکت در این انتخابات در همین راستا می باشد. لازم بذکر است که شرکت آقای خاتمی در این انتخابات باعث اعتراضات زیادی در طیف اصلاح طلبان به ایشان شد تا جایی که دفتر و شخص آقای خاتمی با صدور اطلاعیه هایی مجبور به دفاع از این کار شدند!! و جناب خوئینی ها هم که معمولا در ظاهر چهره ساکتی دارد طی یادداشتی مجبور به دفاع از ایشان شد!سوال کلیدی این است که چرا برخی اصلاح طلبان و طرفداران آقای خاتمی به شرکت او در این انتخابات اعتراض کردند؟ ولی افرادی نظیر آقای موسوی خوئینی ها از آن دفاع نمودند؟ در پاسخ به آن باید گفت چون طرفداران آقای خاتمی و برخی از اصلاح طلبان از برنامه جدید آنها برای تغییر چهره اطلاع نداشتند! و حرکت ایشان را برخلاف قرار قبلی می دیدند و برای همین در برابر این اقدام اعتراض کردند ولی اشخاصی نظیر آقای خوئینی ها که از طراحان این سناریو جدید بودند برای دفاع به صحنه آمدند!!

جناب موسوی خوئینی ها آیا این تغییر رفتارها و مواضع شما و تشکل متبوعتان طبق منطق خودتان منافقانه نمی باشد؟ آیا وضعیت جریانتان را مطابق با معیار نفاق شناسی خود در مسیر نفاق نمی دانید؟ شما که در قضیه تسخیر لانه جاسوسی تغییر موضع گروه مجاهدین خلق(منافقین) را علی رغم غذر خواهی آنها از موضع قبلی شان رفتار منافقانه می دانید و بخاطر همین رفتار منافقانه شان اجازه حضور در لانه را به آنها نمی دهید، آیا رفتار و تغییر مواضع شما بمراتب بیشتر و بدتر از آنها در آن مقطع نمی باشد؟ آیا این تغییر چهره ای که به اقتضاء شرایط و منافع تان می دهید، منافقانه نیست؟ اگر رفتار خود و جریانتان را منافقانه نمی دانید! حتما به ما حق می دهید که در سلامت قوه عاقله شما شک کنیم!! چرا که ما چیزی غیر از منطق و نحوه استدلال خودتان نمی گوییم! شما و جریانتان یک روز بعنوان یک جریان داخل نظام فعالیت می کنید و مطابق با همین وضعیت موضع گیری می نمایید و یک روز دیگر در قامت یک جریان برانداز با مواضع ساختار شکن نقش آفرینی می کنید! و حالا هم می خواهید براحتی بعنوان یک جریان داخل نظام در انتخابات شرکت کنید!!

جنابعالی اظهار می کنید: می‌گویند اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری بجویید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ بهتر است بدانید اگر چنین گفته اند از موضع عفو و رحمت اسلامی بوده است و الا مطابق با منطق خودتان جریان متبوع شما حتی با ابراز بیزاری از عملکرد ننگین گذشته خود، باز هم اجازه و حق ورود به عرصه سیاسی و انتخابات را ندارد! همانگونه که شما بخاطر رفتار منافقانه گروه مجاهدین خلق(منافقین) علی رغم بیزاری که از موضع گذشته شان داشتند، اجازه ورود آنها به لانه را ندادید، پس بنا به نحوه استدلال خودتان اگر سال ها هم منتظر باشید دیگر صلاحیت حضور در عرصه سیاسی کشور را نخواهید داشت. امیدواریم بجای سفسطه و مغلطه پذیرای منطق و نتیجه استدلال خود باشید!

 


آری این چنین است اصلاحات!

ارسال شده توسط یاران امام در 91/9/8:: 4:7 عصر

 

جریان اصلاحات یکی از مهمترین مشکلاتش وجود تضادهای فکری در افکار و اندیشه های چهره های شاخص آن می باشد که این وضعیت یک نظام فکری ناهمگون و متناقض را برای این جریان وجود آورده و عامل بی اصالتی و بی هویتی آن شده است. شرایط فکری شخصیت های این جریان بی شباهت با افرادی نیست که بین سنت و مدرنیته دست و پا می زنند و نه می خواهند به راحتی از سنت دل بکنند و نه می خواهند با تمام وجود مدرنیته را بپذیرند! اصلاح طلبان هم چنین وضعیتی دارند بعنوان مثال آنها در بعد سیاسی از یک طرف برای این که می خواهند بروز و ظهور موثر و مقبولی داشته باشند و وارد ساختار قدرت شوند به ناچار باید در چارچوب افکار و اندیشه های امام و انقلاب حرکت کنند ولی از طرفی دیگر افکار و اندیشه استحاله شده آنان چیزی دیگری را می طلبد و خواستار حرکت به گونه دیگریست! البته نکته مهم در اینجا این است که چنین وضعیتی بهترین بستر برای نفوذ دستگاه های های اطلاعاتی دشمن برای هدایت هدفمند این گونه جریاناتی می باشد، چرا که با نبود یک نظام ثابت و معین فکری و عدم دارا بودن یک شناسنامه هویتی زمینه بسیار خوبی برای خط دهی این چنین جریان هایی توسط دستگاه های اطلاعاتی بیگانه به وجود می آید و در واقع این دستگاه ها در دل این جریانات با نفوذ چهره های تئوری پرداز که بخوبی می توانند تولید فکر و گفتمان سازی کنند، افکار و اندیشه های حساب شده ای را به این جریانات تزریق می کنند و در حقیقت مدیریت اتاق فکر و تصمیم سازی آنها را به دست می گیرند تا از این طریق بتوانند این جریان ها را در مسیر مورد نظر خود هدایت کنند که نمونه آنرا در انتخابات سال 88 و حوادث پس از آن مشاهده کردیم. بی جهت نبود یکی از شخصیت های شاخص اصلاحات(رسول منتجب نیا) در مصاحبه خود با ایلنا اعلام نمود: معلوم نشد اصلاحات از کجا آمده.

 اگر در مواضع، سخنرانی و مصاحبه های این حضرات اصلاح طلب دقت کنیم، بخوبی این پاردوکس ها و تضادها نمایان می باشد. حال برای روشن شدن بیشتر این موضوع نگاهی به برخی از مطالب مصاحبه اخیر روزنامه اعتماد با آقای مجید انصاری (دبیر اجرایی مجمع روحانیون مبارز) می اندازیم.

1- مجید انصاری خطاب به خبرنگار روزنامه اعتماد در خصوص پیروزی آقای احمدی نژاد در سال 84 چنین عنوان می کند: اینکه شما گفتید گفتمان اصولگرایی پیروز شد من می‌گویم که الزاما این گفتمان پیروز نشده است. ‏و در جای دیگر این مصاحبه می گوید: عامل پیروزی آقای احمدی‌نژاد در سال 84، هم اختلاف و تعدد کاندیدا در جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب بود و بر همین ‏اساس نتیجه انتخابات سال 84 هم برای اصولگرایان و هم برای اصلاح‌طلبان غیرقابل پیش‌بینی بود. این مطلب باعث می شود با ذهنیتی که برای خبرنگار ایجاد شده از او بپرسد: پس معتقدید آقای احمدی‌نژاد عضو جریان اصولگرا نبوده است؟ و انصاری هم پاسخ می دهد: نه آقای احمدی‌نژاد از دل جریان اصولگرایی بیرون آمد! و باز جالب است انصاری در جایی دیگری می گوید: راهیابی آقای احمدی‌نژاد به مرحله دوم بیش از آنکه به ‏حساب اقبال مردم به اصولگرایان تلقی شود معلول اختلاف مدیریت ناصحیح اصلاح‌طلبان در عرصه انتخابات بود.

2 – انصاری درباره پیشنه مدیریتی آقای احمدی نژاد می گوید: ایشان مدت کوتاهی در استان تازه‌تاسیس اردبیل سابقه مدیریتی داشتند و سابقه کوتاهی هم در شهرداری تهران که اتفاقا در ‏همان سابقه‌سازی هم با استفاده از شیوه کارهای تبلیغی و خرج پول توانستند ذهنیت مثبتی برای خود ایجاد کنند.

ما هم منتقد برخی از مواضع و عملکردهای آقای احمدی نژاد هستیم، اما ظاهرا آقای انصاری فراموش کرده است که آقای احمدی نژاد در دولت آقای هاشمی به عنوان استاندار نمونه کشور در سه سال متوالی انتخاب شد! و در حقیقت آقای احمدی نژاد یکی از مدیران نمونه دولت آقای هاشمی بوده است! حالا بفرمایید در آن زمان این ذهنیت مثبت را چه کسی نسبت به ایشان ایجاد کرد؟! و مدال افتخار استاندار نمونه را آن هم در سه سال متوالی به ایشان اعطا نمود!!

3 – مجید انصاری در ارتباط با رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم اظهار می دارد: نگاه ژورنالیستی به سخنان آقای خاتمی موجب شد که از اظهارات ایشان، شروط خاتمی تلقی شد در حالی که صحبت آقای خاتمی این ‏بود که اگر انتخابات بخواهد در فضای سالم و صحیح برگزار شود این کارها لازمه انجام آن است نه اینکه ما اصلاح‌طلبان در ‏صورتی که این کارها انجام شود در انتخابات شرکت می‌کنیم و اگر نشود، شرکت نمی‌کنیم.

خلاف واقع و تناقض گویی هم حدی دارد!! اگر این طور است که آقای انصاری می گوید، پس چرا بعد از رای دادن آقای خاتمی خانم زهرا اشراقی(همسر محمدرضا خاتمی) در صفحه فیسبوک خود چنین واکنش نشان می دهد: "سلام دوستان. منطقه ما در مواقع اضطراری اینترنت قطع می‌شود‌. ضربه بسیار سنگین بود ولی منتظر زمان هستم. این صفحه آماده است برای جناب خاتمی..." اصلا چرا ابتدا دفتر آقای خاتمی و سپس شخص ایشان مجبور می شوند در خصوص این امر اطلاعیه صادر کنند؟!! مگر اتفاق پیش بینی نشده و خلاف انتظاری انجام شده که آقای خاتمی و دفترش را مجبور به دفاع از این کار کرده است؟! چرا آقایان محمد موسوی خوئینی ها و صادق خرازی وارد صحنه می شوند و طی یادداشت هایی از اقدام آقای خاتمی دفاع می کنند!! یا چرا محمدعلی ابطحی(مسئول دفتر آقای خاتمی در دولت اصلاحات) در مطلبی به دفاع از چرایی شرکت خاتمی در انتخابات می پردازد! جالب است آقای شکوری راد بعد از رای دادن آقای خاتمی در یادداشتی تحت عنوان باز هم خاتمی! بیان می کند: حضور خاتمی در پای صندوق رأی مجلس نهم و رأیی که او به صندوق انداخت برای غالب اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز غیر منتظره و تکان دهنده بود. بخصوص برای کسی مانند من که حداقل دوبار و آخرین بار همین دوهفته پیش حضوراً از او در این مورد پرسش کردم و در هر دو بار ایشان تأکید کرد که قصد شرکت در انتخابات را ندارد. این مطلب بخوبی عدم انسجام فکری و عدم داشتن برنامه و راهبرد مشخص را در شخصیت شاخص اصلاحات نشان می دهد! و البته آقای شکوری راد و دوستانش هم باید صداقت را از آقای خاتمی بیاموزند!!

4 – خبرنگار از انصاری می پرسد: این تصمیمات و کار شما در بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان به معامله با نظام تعبیر شده است... ‏و انصاری پاسخ می دهد: اولا بازار فضای رسانه‌یی خارج از کشور متاسفانه به دلیل تنگ‌نظری و سانسور داخلی رونق پیدا کرده است و گناه این مساله را ‏ما به گردن کسانی می‌گذاریم که منفعت بلندمدت نظام را نمی‌فهمند. وقتی که همه روزنه‌ها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور ‏محدود می‌شود، خود به خود عده‌یی در خارج از ایران خودخوانده سخنگوی اصلاح‌طلبان می‌شوند. چه کسی رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی و ‏VOA‏ و ده‌ها شبکه تلویزیونی و رادیویی و سایت‌های خبری و حتی چهره‌هایی که به عنوان چهره‌های جنبش سبز می‌‏روند و با اینها صحبت می‌کنند را به عنوان چهره‌ها و نماینده‌ها و سخنگو‌های اصلاح‌طلبان معرفی کرده است. همه اینها ‏نمایندگان خودخوانده اصلاح‌طلبان هستند که رفتند با این رسانه‌ها صحبت کردند. علت این مساله هم این است که سران اصلاحات و ‏چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکرده‌اند و عده‌یی در خارج از ایران سعی کرده‌اند ‏با تندروی، ساختارشکنی، افراطی‌گری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاح‌طلبان خودشان را سخنگو و ‏لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند. آنها سخنان آقای خاتمی را به‌گونه‌یی تبیین و تفسیر کردند که بوی تحریم از آن به مشام ‏می‌رسد. فضای تحریمی را از زبان آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان داخل کشور ارائه کردند.

واقعا نمی دانیم به آقای انصاری چه بگوییم!! گویا ایشان از فضای سیاسی کشور که هیچ، از فضای سیاسی و فکری دوستان خود هم بی خبر است! ایشان خیلی راحت با سفسطه چنین وانمود می کند عده‌یی در خارج از ایران سعی کرده‌اند ‏با تندروی، ساختارشکنی، افراطی‌گری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاح‌طلبان خودشان را سخنگو و ‏لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند(تازه ایشان با کنایه تقصیر آن را به گردن نظام می اندازد!) و آنها بودند که صحبت از تحریم و عدم شرکت در انتخابات کردند ولی اصلاح طلبان داخل کشور و آقای خاتمی صحبتی از عدم شرکت و تحریم انتخابات نکردند! به آقای انصاری می گوییم اگر راست می گویی سر حرف خود بایست و به آن ملتزم باش!!

الف) دو حزب مهم اصلاح طلب یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در بیانیه هایی در راتباط با انتخابات مجلس نهم موضع خود را چنین اعلام کردند: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به عنوان بخشی از جنبش اصلاح طلب و سبز ایران اعلام می‌کند که در این شبه انتخابات فرمایشی نه نامزدی دارد و نه به نامزدی رأی خواهد داد (بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مورخ 3 دی ماه 1390)

 تصمیم خود مبنی بر عدم شرکت در انتخابات مجلس را به اطلاع عموم ملت ایران می‌رسانیم (بیانیه جبهه مشارکت مورخ 1 دی ماه 1390)

ب) اردشیر امیر ارجمند (مشاور ارشد میرحسین موسوی) به نقل از فرزندان موسوی می گوید: مهندس موسوی و دکتر رهنورد از اخبار مربوط به انتخابات تا حدودی اطلاع داشته و لازم دانسته بودند، اعلام کنند که همانطور که معلوم است در رای گیری شرکت نکرده اند

ج) عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در حاشیه مراسم ختم پدرش در جمع خبرنگاران گفت: در انتخابات شرکت نمی‌کنم.

د) مصطفی تاج زاده از چهره های شاخص اصلاحات در یادداشتی اعلام نمود: در انتخابات نمایشی و غیرآزاد دوازدهم اسفندماه شرکت نمی کنم و رأی نمی دهم

خوب آقای انصاری شما که به دروغ می گویید: چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکردند پس این مواضع ساختارشکن توسط چه کسانی صادر شده است؟! البته طبق گفته شما کسانی که این مواضع را اتخاذ کردند عده‌یی بودند که ‏با تندروی، ساختارشکنی، افراطی‌گری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاح‌طلبان خودشان را بعنوان سخنگو و ‏لیدر جریان اصلاحات معرفی کردند!! پس اگر این طور است چرا از این آقایان و جریانات که مواضع آنها را در خصوص انتخابات مجلس برای شما گفتیم، تبری نمی جویید؟ چرا هنوز از این ساختار شکنان و براندازان حمایت می کنید؟! چرا به حرفی که می زنید التزام عملی ندارید؟ شما به حرف خودتان هم باور و اعتقاد ندارید؟ آخر ما قسم حضرت عباس باور کنیم یا دم خروس را!!!

در ضمن شما که می گویید همه روزنه‌ها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور ‏محدود است پس لطفا پاسخ دهید، نشریاتی نظیر مردم سالاری، آرمان، آفتاب یزد، اعتماد، آسمان، مهرنامه، نسیم بیداری و... یا سایت های مانند ایلنا، جماران، شفقنا، انتخاب، آفتاب و... مربوط به کدام جریان است؟! ظاهرا شما و برخی از دوستانتان از بس که غرق تماشای شبکه های خارجی مانند بی بی سی و صدای آمریکا شده اید دیگر چشم هایتان واقعیت های موجود در کشور را نمی بیند و خیال هم می کنید همه مثل شما در حال تماشای این شبکه ها هستند!!

5 – از یک طرف انصاری درباره حضور مجدد اصلاح طلبان در عرصه سیاسی می گوید: ما به هیچ عنوان در انتظار چراغ سبز حاکمیت نبوده و نیستیم. چراغ را ما باید سبز کنیم. و از طرفی دیگر محمدرضا تابش چهره شناخته شده دیگر اصلاح طلب در گفتگو با ایلنا، ابراز می کند: اصلاح طلبان منتظر چراغ سبز حاکمیت برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری هستند. پس با این وضعیت بهترین کار این است آقای انصاری چراغ را سبز کند تا آقای تابش که منتظر سبز شدن چراغ است، بتواند عبور کند!! اگر این گونه عمل کنند هر دو به مقصودشان خواهند رسید!! و از بن بست در خواهند آمد!!

 

 


65 درصد دو موسوی!؟

ارسال شده توسط یاران امام در 91/8/20:: 10:0 عصر

 

سید عبدالواحد موسوی، وزیر کشور دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز اخیراً در گفتگویی با روزنامه اعتماد مدعی شده است: ما در حال حاضر دو اردوگاه داریم، اردوگاه اصلاح‌طلبان و اردوگاه اصولگرایان. در افکار عمومی اگر بخواهیم این دو را در نظر بگیریم 65 درصد اصلاح‌طلبان جایگاه دارند، 35 درصد سایرین که اصولگرایان بخشی از این 35 درصد هستند.

سید عبدالرضا موسوی، رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی کشور، در گفت‌و‌گو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خصوص افزایش نرخ بلیت هواپیما اعلام نمود: طبق ابلاغ سازمان هواپیمایی کشوری، از 16 آبان ماه نرخ بلیت هواپیما در پروازهای داخلی به طور میانگین 65 درصد افزایش یافته و با نرخ جدید اعمال می‌شود.

جالب است دو سید موسوی که یکی عبدالواحد است و دیگری عبدالرضا از 65 درصد سخن می گویند ولی این کجا آن کجا!؟ حال عقل حکم می کند ببینیم حکمت و علت 65 درصد این دو موسوی چیست؟

 

1 - با نگاه به ادامه گفتگوی خبرگزاری ایسنا با آقای سید عبدالرضا موسوی(رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی کشور)، پی به علت این 65 درصد خواهیم برد که چنین مطرح شده است: شرکت‌های هواپیمایی مصرا خواستار افزایش بیش از 75 درصدی بوده و عنوان می‌کردند که پس از قطع ارائه ارز با نرخ دولتی به ایرلاین‌ها آنها به شدت دچار ضرر شده و دستکم قیمت بلیت باید دو برابر شود.

پس علت 65 درصد در اینجا قطع ارائه ارز با نرخ دولتی است که طبیعتا باعث بالا رفتن قیمت بلیت هواپیما شده است. و در واقع شرکت های هواپیمایی باید مابه تفاوت ارز دولتی و آزاد را از مشتریان بگیرند تا دچار ضرر نشوند، مشخص است که هر عقل سلیمی این استدلال و دلیل را می پذیرد.

2 - هر چقدر که در گفتگوی سید عبدالواحد موسوی (وزیر کشور دولت اصلاحات) با روزنامه اعتماد جستجو کردیم حکمت این 65 درصد را پیدا نکردیم!! اتفاقا در این مصاحبه با مطالب دیگری از ایشان برخورد کردیم که فقط می تواند توهم و تضاد فکری ایشان را نشان دهد!! لطفا منصفانه به این عبارت ایشان دقت کنید: اگر بگوییم آنها مدعی هستند 65 درصد جامعه هوادار اصلاح‌طلبان نیستند، می‌گوییم 50 درصد، اصلا نه، عکس آن 35 درصد اصلاح‌طلبان

آقای وزیر کشور دولت اصلاحات برای شما خوب نیست که اینطور بی حساب و کتاب صحبت کنید! مبنا و متد علمی شما برای رسیدن به این نتیجه چیست؟ شما از طریق چه مکانیزمی متوجه شده اید که 65 درصد جامعه طرفدار جریان شما می باشد؟ آیا عقل سلیم این ادعای بدون دلیل شما را می پذیرد؟ آیا به دیگران حق می دهید که به قوه عاقله شما شک کنند؟ شما و جریانتان که داعیه عقلگرایی و منطق دارید پس چرا در توهم و تخیل بسر می بردید!؟ آیا همین موضوع به تنهایی متوهم بودن شما را آشکار نمی سازد!؟ آیا می دانید شما و دوستان شبیه به خودتان در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 با همین توهمات و تخیلات بستر حوادث و ساختارشکنی های بعد از انتخابات را به وجود آوردید و بزرگترین خیانت ها را بر علیه آرمان های امام(ره) و انقلاب انجام دادید! چرا که آنجا هم بدون هیچ سند و مدرکی تحت تاثیر توهمات و جو کاذب اطرافتان موضوع تقلب را مطرح کردید! و البته دشمن هم با شناخت دقیقی که از این نقطه ضعف بزرگ شما داشت، بخوبی توانست با تحریک و تقویت بیشتر توهماتتان، شما را تبدیل به آلت دست خود برای رسیدن به اهدافش کند!!  

طنز ماجرا:

زیاد نباید به آقای موسوی لاری گیر دهیم، شاید بنده خدا حواسش نبوده و درصد افزایش نرخ بلیت هواپیما را با درصد طرفدارنشان قاطی کرده و اشتباهی مدعی شده که ما 65 درصد طرفدار داریم!! البته امیدواریم که چنین بوده باشد و اگر این طور هم نباشد و ایشان هنوز هم بدون سند و مدرک مدعی این 65 درصد است، باز هم تعجب نمی کنیم، چرا که این گونه اظهار نظرهای متوهمانه از این جریان عادی شده است، مگر روز جمعه (مورخ 19/8/1391) یکی از همین افراد متوهم که از مسئولین یک حزب اصلاح طلب است در همایش جبهه اصلاحات مدعی نشد که: در جنگ تحمیلی 900 هزار نفر شهید اصلاح طلب داشتیم. پس بهتر است از این اظهارات متوهمانه زیاد تعجب نکنید!

 


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >



پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ