سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اهانت یک روحانی اصلاح طلب به علمای اسلام

ارسال شده توسط یاران امام در 91/10/11:: 5:16 عصر

 

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران مورخ 11 دی 1391 گفتگویی را با سید محمد علی ایازی (عضو مجمع محققین و مدرسین) تحت عنوان نقد و بررسی شیوه های عزاداری، منتشر نمود. ایازی در این گفتگو مطالب غیر محققانه و عاری از ادبیات علمی را نسبت به فلسفه قیام امام حسین(ع) و حدیث قدسی "لولاک لَما خلقت الأفلاک"(که در ذکر فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) می باشد) مطرح نمود. حال با توجه به اهمیت موضوع لازم دانستیم، ایشان را مورد پرسش گری قرار دهیم.

جناب ایازی!

در جایی از صحبت های خود در خصوص قیام امام حسین(ع) گفته اید:  در سیر تاریخی که عالمان ما درباره فلسفه این حرکت صحبت می‌کردند، یک دوره واقعا نمی‌دانستند چه بگویند. وقتی از آنها سئوال می‌کردند که فلسفه این قیام چه بوده، می‌ گفتند ما نمی‌دانیم، رمزی بوده بین امام حسین و خداوند متعال.   
اندکی بعدتر و زمانی که اندیشه‌های مسیحیت در جوامع اسلامی رسوخ کرد، برخی قائل به این شدند که امام حسین خودش را فدا کرد تا شیعیان خودش را از عذاب جهنم رها کند. این رویکرد در قرون 7 و 8 هجری تا حدودی در بین برخی رایج شده بود. در واقع همان ایام جنگ‌های صلیبی و ورود مسیحیان و درگیری‌هایی که بین مسلمین و مسیحیان روی داد، برخی از این دست اندیشه‌ها نیز به جهان اسلام و در بین شیعیان نیز رسوخ یافت. رویکرد دیگر که در باب آن کتب متعددی هم نگاشته شد، راه‌های گریه کردن بر مصائب اباعبدالله بود. کتابهایی که نوشته می‌شد، عنوانش «طریق البکاء» بود، راه‌های گرییدن بر حسین(ع). در واقع این کتاب‌ها به دنبال روش‌های گریه کردن و اشک ریختن بر امام حسین بودند که  حدودا از قرن 8 آغاز شده و در قرون 10 و 11 و علی الخصوص در دوران صفویه به اوج خود رسیده است.

شما بر اساس کدام سند و مدرکی به راحتی بیانات علماء یک عصر را درباره فلسفه قیام امام حسین(ع) زیر سوال می برید؟ و بی ادبانه می گویید: علما در یک دوره واقعا نمی‌دانستند چه بگویند!! چگونه خود را محقق می دانید و این گونه حرف می زنید؟! آیا شما که لباس دین بر تن دارید، این حرف تان باعث تضعیف عقاید و باورهای مردم بخصوص پیرامون نهضت حسینی نمی شود؟ بهتر است کمی عالمانه و متواضعانه صحبت نمایید تا مجبور نشوید علمای یک عصر را محکوم به نادانی کنید!

جنابعالی بدور از یک متد تحقیقی، سیر تاریخی دیدگاه و صحبت های علماء نسبت به فلسفه قیام امام حسین(ع) را با تقیسم بندی به 3 مقطع تاریخی، چنین توضیح می دهید:

1 - یک دوره واقعا نمی‌دانستند چه بگویند. وقتی از آنها سئوال می‌کردند که فلسفه این قیام چه بوده، می‌ گفتند ما نمی‌دانیم.

2 - اندکی بعدتر و زمانی که اندیشه‌های مسیحیت در جوامع اسلامی رسوخ کرد، برخی قائل به این شدند که امام حسین خودش را فدا کرد تا شیعیان خودش را از عذاب جهنم رها کند.

3 - راه‌های گریه کردن بر مصائب اباعبدالله بود. کتابهایی که نوشته می‌شد، عنوانش «طریق البکاء» بود، راه‌های گرییدن بر حسین(ع)

واقعا دیدگاه قالب علما در طول تاریخ نسبت به فلسفه قیام امام حسین(ع) این طور بوده است ؟!! آیا این مطالب شما اهانت به علماء و زیر سوال بردن زحمات آنها نمی باشد؟ چگونه با وجود آثار فراوان علماء درباره امام حسین(ع) چنین ادعایی را مطرح می کنید؟!

شما عنوان می کنید: کتابهایی نوشته می شد با عنوان طریق البکاء و در واقع این کتاب‌ها به دنبال روش‌های گریه کردن و اشک ریختن بر امام حسین بودند که  حدودا از قرن 8 آغاز شده و در قرون 10 و 11 و علی الخصوص در دوران صفویه به اوج خود رسیده است.

بهتر است بدانید تا کسی به امام حسین معرفت پیدا نکند (به اندازه ظرفیتش) نمی تواند برای ایشان گریه کند؟ یعنی اشک ریختن برای اباعبدالله(ع) خودش فی نفسه معرفت است. حال مقصود شما از این صحبت ها چیست؟ آیا در این مقطع تاریخی فقط علماء بدنبال روش هایی برای گریاندن مردم بودند؟ چرا با حالت سلبی و نگاهی منفی به شعائر حسینی نگاه می کنید؟ البته ما از صحبت های این چنینی شما تعجب نمی کنیم چرا که یادمان نمی رود جنابعالی چند سال پیش در شب 19 ماه مبارک رمضان(شب ضربت خوردن امیرالمومنین(ع)) در حسینیه ارشاد با گفتن مطلبی سیاسی موجبات تشویق حاضران جلسه را که از نزدیکان سیاسی تان بودند فراهم کردید و هیچ اعتراضی هم نسبت به کف زدن آنها در شب حزن و اندوه شیعیان نکردید!

شما در بخشی دیگر از صحبت هایتان با اشاره به روایات غلو گونه می گویید:  مثال دیگر در همین زمینه حدیث «لولاک» است که در ذکر فضائل بانو حضرت فاطمه زهرا(س) مورد توجه قرار گرفته است. این روایت در قرن 8 ساخته شده و اساسا با مسلمات عقاید ما در تضاد است. اینکه بر طبق این روایت مقام و جایگاه حضرت زهرا(س) حتی از مقام پیامبر(ص) نیز بالاتر قرار داده شود-بر طبق این روایت- قطعا بر خلاف اعتقادات بنیادین ماست. حالا می‌بینیم که این روایت با آب و تاب بسیار نقل هم می‌شود و وقتی هم از سند آن سئوال می‌شود، می‌گویند اگر سندش هم چندان مطمئن و محکم نباشد، حرف خوبی است و باید اشاعه شود. متاسفانه در باب فضائل این چنین اتفاقی افتاده است و از نظر من این مسئله هم بدور از مسائل سیاسی نیست.

این چه ادبیاتی است که با آن سخن می گویید؟ ادعا می کنید این روایت در قرن 8 ساخته شده است؟! شما چه دلیل بر ساختگی بودن این روایت دارید؟ بله ممکن است یک روایت از نظر سندی ضعیف باشد ولی دلیل بر ساختگی بودن آن نمی شود! خیلی راحت اظهار می کنید: قطعا این روایت برخلاف اعتقادات بنیادین ماست! اگر این طور است، پس چرا برخی از علمای گذشته و معاصر آن را برخلاف اعتقادات ما نمی دانند و اتفاقا آن را تفسیر و تایید می کنند؟ لطفا به تفاسیر علماء در خصوص این روایت مراجعه کنید تا این جور قطعی صحبت نکنید! می گویید: این روایت با آب و تاب بسیار نقل هم می‌شود. دوست عزیز این چه طرز صحبت کردن راجب روایات می باشد؟ بهتر است محققانه حرف بزنید!!

سخن آخر:

اخیرا یکی از علمای قم نسبت به وضعیت فرهنگی کشور انتقاداتی را بیان کردند و از روحانیون و طلاب خواستند تا در ایام تبلیغی جوانان را در برابر تهاجمات فرهنگی دشمنان یاری کنند. ما ضمن احترام خدمت ایشان عرض می کنیم:

شکی نیست دشمنان اسلام و تشیع با همه توانی که دارند در صدد به انحراف کشاندن نسل جوان از هویت اسلامی شان هستند و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند. اما در اینجا آنچه مهم است، چگونه مصون ماندن جوانان از تهاجمات فرهنگی است که بهترین مصونیت در برابر این تهاجمات تقویت باورها و برپایی شعائر اسلامی (بخصوص شعائر حسینی) می باشد و این مهم اگر از جانب اشخاصی مورد خدشه واقع شود بهترین بستر را برای تاثیر گذاری تهاجمات فرهنگی دشمن بر روی جوانان فراهم خواهد کرد، پس از علماء توقع این است در برابر سخنان و نظراتی که این باورها و شعائر را زیر سوال می برند واکنش نشان دهند و نگذارند عده ای در لباس دین در ارتباط با مسائل دینی سخنانی را بگویند که باورهای دینی را زیر سوال ببرد!

 یاران امام

11 دی 1391

 

 

 


9 دی و مدعیان خط امام

ارسال شده توسط یاران امام در 91/10/9:: 6:34 عصر

 

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران(وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام)، مهمترین رسانه مدعیان خط امام(ره) در فضای مجازی می باشد. این رسانه تا امروز مصادف با سالروز یوم الله 9 دی، با عدم انتشار مطلبی در خصوص این حماسه بزرگ، سکوت معناداری اختیار نمود.

حال سخن ما با مدعیان خط امام(ره):

شما که ادعای پاسداری از راه و آرمان های امام(ره) را دارید!! پس چرا در برابر سالروز حماسه امت امام(ره) برای پاسداری از ارزش ها و آرمان های ایشان، خاموش شده اید؟ چگونه می توانید خود را فدایی امام(ره) نشان دهید در حالی که نسبت به این روز الهی ساکت هستید؟ شما که با نزدیک شدن سالگرد برخی از نزدیکان فکری تان اقدام به انتشار مطالب مختلف برای بزرگداشت آنان می کنید، حالا چطور شده است در مقابل این روز با عظمت حرفی نمی زنید؟ چگونه است برای فوت مادر و پدر حامی سرسخت آقای منتظری گزارش های خبری و تصویری تهیه می کنید اما در خصوص 9 دی هیچ نمی گویید؟! یادآوری و بزرگداشت این روز چه ضرر و خطری برای شما دارد که از آن فرار می کنید؟ اصلا چطور می خواهید از 9 دی چیزی نگویید ولی در صحنه سیاسی و انتخابات نقش آفرینی کنید؟! بهتر است بدانید امت امام(ره)  سال 88 در طول هشت ماه در برابر هر هتاکی نسبت به امام(ره) و انقلاب مانند: پاره کردن عکس امام(ره) و زیر سوال رفتن آرمان های ایشان (جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) صبر پیشه کردند ولی بعد از هتاکی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا دیگر خون عاشورایی شان به جوش آمد و در 9 دی حماسه ای حسینی آفریدند و بار دیگر با امام(ره) و خلف شایسته اش تجدید میثاق کردند. حالا سکوت شما در برابر این روز چه معنایی می تواند داشته باشد؟! اگر ادعا کنید کارهای ننگین آن روزها کار ما نبود، با قاطعیت به شما می گوییم: دروغ می گویید! چون اگر کار شما نبود، پس چرا امروز سکوت پیشه کرده اید؟! آیا نشنیدید که می گویند: سکوت علامت رضاست؟!!

ای کاش فقط خاموش بودید و اقدام به حرکتی معنادار و مرموزانه در آستانه این روز الهی نمی کردید!! حتما می پرسید چه حرکتی؟ می دانیم که می دانید ما چه می گوییم! ولی برای شفافیت موضوع ناگزیریم کار اخیر شما را توضیح دهیم:

سایت جماران مورخ 8 دی 1391 در آستانه یوم الله 9 دی اقدام به انتشار مطلبی با عنوان : نسبت قانون اساسی با ولایت فقیه (نقد نگاه کلی آیت الله مصباح یزدی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران) به قلم سید ضیاء مرتضوی( از فعالین و تئوریسین های حوزوی جریان فتنه) نمود.

در ابتدای این مقاله سایت جماران چنین توضیح داده است: آنچه در پی می آید مشروح مقاله‌ای به قلم آیت‌الله سید ضیاء مرتضوی استاد و محقق حوزه علمیه قم در نقد دیدگاه‌های آیت‌الله مصباح یزدی در خصوص مبحث ولایت فقیه است که طی دو بخش در روزهای 13 و 14 آذرماه در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد.

و در ابتدای این مقاله هم نویسنده اظهار داشته: دیروز 12 آذرماه سالروز تایید قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از سوی اکثریت ملت بزرگ ایران در رای‌گیری سراسری سال 1358 بود.

خوب اگر این مقاله بمناسبت 12 آذر سالروز تایید قانون اساسی نوشته شده و در روزنامه جمهوری اسلامی به همین مناسبت مورخ روزهای 13 و 14 آذر منتشر گردیده است، پس چرا سایت جماران این مقاله را در روز 8 دی 1391 (که مناسبتی با این روز ندارد)،منتشر کرده است؟ وقتی به محتوای مقاله و نویسنده آن نگاه می کنیم، معمای انتشار این مطلب در زمان بی مناسبتش برای ما حل می شود و مناسبت آن را بخوبی متوجه می شویم!!

مدعیان خط امام(ره) چون بهتر از هر کس می دانند، 9 دی روز تجدید میثاق امت با ولایت است و برای همین در تقویم رسمی بنام روز بصیرت و میثاق امت با ولایت ثبت شده است و در واقع در این روز ضربه سنگینی از امت امام(ره) خوردند، دوست نداشتند ساکت باشند و چیزی نگویند!! ولی بخاطر منفعت سنجی هایی و ترس از امت امام(ره) نمی توانستند، بصورت مستقیم به این روز بزرگ نیش بزنند! ولی در اقدامی مرموزانه با انتشار این مطلب به طور غیر مستقیم نیش خود را به اصل ولایت فقیه (بزرگترین میراث امام(ره)) وارد کردند!! حال اگر شما حضرات مدعی خط امامی(ره) بخواهید پاسخ دهید: ما فقط قصد نقد علمی داشتیم!! مگر شما با نقد علمی و تضارب آرا و اندیشه مخالف هستید؟ با صراحت به شما می گوییم: ما با نقد علمی مخالف که هیچ بلکه از آن استقبال می کنیم، اما کاری که شما کرده اید به تعبیر امیرالومنین: کلمه الحق یراد بها الباطل بوده است! کارتان ظاهرش نقد است ولی باطن و مقصودش چیز دیگریست، چون اولا این مقاله توسط یک فردی منصف و بی غرض نوشته نشده، بلکه توسط یک شخص وابسته به یک جریان سیاسی خاص و با سوابق روشن!! و با نگاهی منفعت طلبانه برای اهداف یک جریان سیاسی نوشته شده است که اگر این مقاله مورد توجه محققین منصف و بی طرف واقع شود از کنایه های مغرضانه و سفسطه های موجود آن بخوبی پی به این خط سیاسی خاص خواهند برد و دوما چرا این مطلب در این زمان که مناسبتی با آن نداشته (بلکه جهت خاصی از انتشار آن در این زمان مد نظر بوده) منتشر شده است؟!

حرف آخر:

9 دی امسال بهترین شاخص برای ارزیابی مجدد شما مدعیان خط امام(ره) بود و این شاخص بخوبی نشان می دهد هنوز هم در مسیر غلط گذشته تان در حال حرکت هستید و نسبت به عملکرد گذشته تان پشیمان نمی باشید، فقط نمی دانیم با چه رویی صحبت از حضور در انتخابات می کنید و شروط هم تعیین می کنید!! حاشا به صداقت و غیرتتان!!

 

 


تحریف سیره عملی حضرت امام توسط هاشمی رفسنجانی

ارسال شده توسط یاران امام در 91/10/5:: 6:44 صبح

 

آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار با جمعی از اعضای انجمن اسلامی ادوار دانشگاه‌های تهران و تبریز، ضمن تاکید مجدد بر برگزاری انتخابات آزاد (کلید واژه جریان اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92) در قسمتی از صحبت های خود با تحریف سیره عملی حضرت امام(ره) اظهار داشت:  در هیچ دوره از انقلاب و نظام اسلامی بنا نبود که نیروهایی که قصد خدمت داشتند، علی‌رغم اختلاف سلایق آرا حذف شوند، بلکه هنر حضرت امام و انقلابیون، حفظ همه نیروهای در صحنه بود مگر اینکه بر ضد انقلاب و نظام، دست به اسلحه ببرند و چنین شد که گروههایی نظیر منافقین و فدائیان خلق از صحنه انقلاب حذف و نیروهای چپ و راست و متعادل‌ها حفظ و با مدیریت بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب تا پایان دولت اصلاحات حفظ شدند  .

چند سوال از جناب آقای هاشمی

ادعا کرده اید: هنر حضرت امام(ره)، حفظ همه نیروهای در صحنه بود مگر اینکه بر ضد انقلاب و نظام، دست به اسلحه ببرند و چنین شد که گروههایی نظیر منافقین و فدائیان خلق از صحنه انقلاب حذف شدند!

 جنابعالی که خود را از یاران دیرین حضرت امام(ره) می دانید، چرا به این راحتی سیره عملی ایشان را تحریف می کنید؟! آیا تحریف موضع و سیره عملی امام(ره) جفای به آن عزیز سفر کرده نمی باشد؟ شما که خود را عاشق امام(ره) می دانید، آیا راه و رسم عاشقی این گونه است؟ آیا برخوردهای قاطع حضرت امام(ره) را با جریانات و چهره های ناصالح و نفاق آلود (که دست به سلاح نبردند) و حذف آنها از صحنه را از یاد برده اید؟ مگر می توان باور نمود که آقای رفسنجانی حذف برخی از اشخاص و جریانات مسئله دار را توسط امام(ره) (بدون این که آنها دست به سلاح برده باشند) فراموش کرده است؟ البته شاید چند وقتی که از فرزند شایسته تان!!! دور بودید، فراق او باعث شده تا برخی از مسائل را از یاد ببرید!

حال برای شفافیت بیشتر لازم می دانیم به دو مورد از برخوردهای قاطع حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره کنیم:

1 – امام خمینی(ره) سال 66 در پاسخ به وزیر کشور وقت (سید علی اکبر محتشمی) درباره حضور اعضای نهضت آزادی برای نامزدی در انتخابات مجلس چنین فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم 
جناب حجت الاسلام آقای محتشمی ، وزیر محترم کشور - ایده الله تعالی


در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است . آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طورعملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است ، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذارنکرده است ؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را،که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست ، بهتر از شوروی ملحد می دانند. و این از اشتباهات آنها است. 
در هر صورت ، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت ، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا ومستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرنها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبارآنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز بادخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فسادعظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیزمهندس بازرگان ، بیشتر و بالاتر است.
نهضت " آزادی " و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. ازاین جهت ، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است ، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را - نعوذبالله - تخطئه ، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.
نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری ازکسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند. 
والسلام علی من اتبع الهدی . توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم. 
روح الله الموسوی الخمینی

 

2 – حضرت امام(ره) در اواخر عمر پربرکت شان نامه ای را به آقای منتظری مبنی بر عدم صلاحیت وی برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی و حذف از صحنه سیاسی، نوشتند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً
مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند-، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:

1
 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.

2
- از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

3
 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

 4  - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.

و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.

من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.

یکشنبه 6 / 1 / 68

روح‌الله الموسوی الخمینی

 

جناب هاشمی رفسنجانی!

آیا نهضت آزادی و یا آقای منتظری دست به سلاح برده بودند که توسط حضرت امام(ره) از صحنه حذف گردیدند؟ آیا این موضوع چنین آشکاری برایتان نفعی دارد که آن را تحریف می کنید؟! شما هیچ گاه به محتوا و جان کلام حیکمانه امام(ره) در این دو نامه توجه کرده اید؟ بنظر شما چرا امام(ره) ضرر نهضت آزادی را از منافقین بالاتر دانستند؟ چگونه است نهضت آزادی از منافقین اسلحه به دست ضررش برای اسلام و انقلاب بیشتر است؟ جا دارد برای پاسخ به این سوال مهم به بخشی از سخن امام(ره) در ارتباط با نهضت آزادی توجه دوباره کنید: و ضرر آنها، به اعتبارآنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز بادخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فسادعظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیزمهندس بازرگان ، بیشتر و بالاتر است.

حالا اگر به مغز کلام امام(ره) درباره چرایی ضرر بیشتر نهضت آزادی نسبت به منافقین توجه کنید، دیگر به این سادگی سیره عملی ایشان را تحریف نخواهید کرد!! و درس های آموزنده آن را درک خواهید نمود!! البته ما قوه فهم شما را برای درک این قضایا بالا می دانیم ولی از آنجا که چندین سال است، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را بعهده دارید، شاید قوه مصلحت سنج تان نسبت به دیگر قوایتان قوی تر و فعال تر شده باشد! پس لازم است قدری استراحت کنید تا تعادل حاصل شود!

حرف آخر:

بنظر ما برخی از نامه ها و سخنان حضرت امام(ره) (همانند دو نامه بالا) برای برخی در حکم قبله نما می باشد که به وسیله آن حرکت می کنند و بخوبی سره را از ناسره تشخیص می دهند ولی برای بعضی دیگر در حکم  آئینه است و خود را در آن می بینند حال اگر کسی خود را در آن دید، راهش این نیست که آئینه را بشکند بلکه راهش در شکسن منیت و تزکیه نفس می باشد تا خمینی گونه شود!

 

یاران امام

5 دی 1391

 

 


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >



پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ