به نام حیّ داور
جناب آقای محمد علی عرب نژاد (معروف به انصاری)
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و سرپرست موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
وبلاگ «شاخص؟» در دو نامه سرگشاده خطاب به جنابعالی مطالب و سوالاتی را مطرح نمود ولی متاسفانه از آنجا که شما خود را ملزم به شعار آزادی بیان و پاسخگویی می دانید! پرسش ها و مطالب این نامه ها را بی پاسخ گذاشته اید که نشان از صداقت شما نسبت به شعارهایتان دارد. شاید عدم موضع گیری شما نسبت به مطالب مستند نامه ها این باشد که سراسر این دو نامه را بررسی کرده اید ولی یک کلمه در آن پیدا نکرده اید که آن را بتوانید همانند جنجال سازی های گذشته دستاویزی قرار دهید و با نیت خالصانه! خود بگویید: ایهاالناس! آنها قصد تخریب بیت امام(ره) را دارند!!!
جناب آقای انصاری!
خواستیم مشغول به نگارش این نامه شویم که با افاضات تازه شما در جمع مسئولین و اعضای ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی(س) در دفتر مطالعات وزارت امور خارجه مواجه شدیم که جنابعالی در این جمع بیشتر وقت صحبت های خود را اختصاص به فلسفه انتظار داده اید که البته شکی نیست که مقوله انتظار یکی از مسایل مهم و اساسی مکتب تشییع می باشد، ولی جا داشت که جنابعالی پیرامون موضوع جلسه و مسایل مرتبط با آن صحبت می کردید و بحث و اظهارنظر در مورد این مسئله مهم را به اهلش واگذار می کردید! به عنوان مثال در این مورد صحبت می کردید که این حجم بالا از کالاها، اقلام و محصولات غذایی که از طرف سازمان های مختلف در اختیار شما برای پذیرایی از زائران حضرت امام(ره) قرار گرفته است، چه میزان از آن مصرف شده و چه مقدار در انبارهای حرم باقی مانده است؟ جالب است که شما همیشه به جای پرداختن به متن به حاشیه می پردازید!
خادم خانه امام!
شما این قدری که به اسم امام علاقه دارید ای کاش ذره ای به رسم ایشان اعتقاد داشتید! می دانید مشکل شما و بعضی از دوستانتان چیست؟ شما از اسم امام برای رسیدن به اهداف و مقاصدی که دارید پرچم و تابلو درست کرده اید ولی در زیر این پرچم چیزی که دیده نمی شود رسم آن بزرگوار است. جنابعالی که مدعی صیانت از امام و بیت امام هستید می دانید چه چیزی بیشترین ضربه را به این مهم می زند؟ شک نداشته باشید که اگر ما اسم امام را به یدک کشیدیم ولی به رسم آن پیر سفر کرده بی توجه بودیم و یا برخلاف آن عمل نمودیم بزرگترین ضربه را به امام و بیت شریف ایشان زده ایم! در اینجا لازم است به جهت شفافیت بیشتر مطلب به نکاتی اشاره کنیم: اگر ما به اسم امام املاکی در اختیارمان بود، آیا مجاز هستیم برخلاف رسم امام و به طور نامشروع آنها را به افراد و جریاناتی واگذار کنیم؟ آیا ما مجاز هستیم املاک و اموالی را به اسم امام بگیریم و برخلاف رسم امام هزینه کنیم؟ آیا ما مجاز هستیم اسم امام را وسیله ای برای رسیدن به منافع شخصی خود و اطرافیانمان قرار دهیم و از این طریق رسم امام را از بین ببریم ؟ آیا مجاز هستیم آشنایان و بستگان خود را بدون در نظر گرفتن صلاحیت شان به صرف این که فامیل ما می باشند به تصدی مناصب و مسئولیت ها بگماریم؟ تا در این خصوص تعبد خود را نسبت به شعار شایسته سالاری به نحو احسن نشان دهیم!
جناب انصاری!
بجاست در این بخش نظر شما را به فرمایشات حکیمانه امام خمینی(ره) جلب نماییم:
انسان چون حب نفس دارد خودش را میخواهد و همهچیز را هم برای خودش میخواهد، مگر اینکه به ریاضات این طور نباشد. این چون حب نفس دارد بسیاری از امور که از خودش صادر میشود یا از کسانی که از خودش هستند، اولاد خودش، برادر خودش، عیال خودش، اینها به نظرش خوب میآید. و گاهی همین اگر صادر بشود از یک کس دیگری به نظرش بد میآید. این برای همین است که، حب نفس اینجا پرده پوشیده است روی واقعیت و نمیتواند انسان تشخیص بدهد. باید انسان توجه کند به اینکه آیا من که میخواهم یک کسی را انتخاب کنم، اگر این کس یک نفر دیگری از او بهتر بود لکن ارتباطی با من نداشت بلکه با من هم دلخوری داشت، آیا او را کاندیدا میکردم؟ اگر او را هم کاندیدا میکرد معلوم میشود که این برای خدا دارد کار میکند، کار به خودش ندارد. و اگر این طور نشد بداند که مسئله، مسئله شیطانی است نه مسئله خدایی. (صحیفه امام(ره) – جلد 18)
نفس انسان سرکش است. و سرکشی آن انسان را به زمین میزند. همان طوری که اگر انسان سوار یک اسب سرکش باشد و مهار نداشته باشد این اسب سرکش انسان را به هلاکت میرساند، نفس انسان بدتر از هر سرکشی است. سرکشی نفس، انسان را به هلاکت میرساند.(صحیفه امام – جلد9)
اگر بنا شد که حب دنیا و حب نفس در ما همچو غلبه کند که نگذارد حقایق را ببینیم، نگذارد واقعیات را ملاحظه کنیم، سد راه هدایت ما بشود، کمکم زیاد بشود این معنی تا آنجایی که گفته میشود که شیطان ایمان را میخواهد... همه وسایل برای این است که ایمان را از انسان بگیرد. این آخر امرْ ایمان را از دست ما بگیرد. کسی سند ندارد که من ایمانم همین طور صاف! زیرا شاید مُسْتَوْدَع باشد. (صحیفه امام(ره) – جلد 2)
فدایی امام!
جنابعالی در بخشی از صحبت های خود در جمع مسئولین و اعضای ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی(س) گفته اید:... در این صورت است که میتوانیم عرصه را بر آدمهایی که مانند خفاش در دورههای قبل پنهان شده بودند و یک مرتبه ظاهر میشوند و ایدئولوگ و تحلیلگر فکری و عقیدتی نظام میشوند، تنگ کنیم و در مقابل آنان بایستیم. مبادا فکر کنیم که همیشه حاکمیت نظام و جمهوری اسلامی و فرمان امام آن است که ما در قدرت و شکست ناپذیر باشیم و کسی در مقابل ما نباشد و اگر زمانی چنین نبود ما شکست خوردهایم. چقدر گستاخانه و بی ادبانه صحبت می کنید البته بی ادبی شما تازگی ندارد! منظورتان از این آدم ها چه کسانی می باشند؟ چرا صریح و شفاف سخن نمی گویید؟ رسم امام صراحت و شجاعت بود! عرصه را برای چه کسانی می خواهید تنگ کنید؟ و می خواهید مقابل چه کسانی بایستید؟ چرا کلی گویی می کنید و مستند و شفاف سخن نمی گویید؟ خفاش صفتان کسانی هستند که نام امام را به یدک می کشند و علی رغم دعوت شما از آنها برای شرکت در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام از حضور در مراسم پنهان می شوند! خفاش صفتان کسانی هستند که پشت اسم امام مخفی شده اند و با دشمنان امام و انقلاب هم پیمان می شوند! خفاش صفتان کسانی هستند که بنام امام(ره) بزرگترین میراث ایشان را که نظام اسلامی می باشد زیر سوال برده و به آن آسیب می رسانند! آقای انصاری در این خصوص امیدواریم یادتان نرفته باشد که آن عبد صالح خدا در مورد این افراد با صراحت فرمودند: «... این مسئله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچکس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزشهای اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد مینماید، باید به عنوان یک اصل خدشهناپذیر برای تمامی دست اندرکاران و مردم تبلیغ شود ... » (صحیفه - ج21- ص 339) .
با قاطعیت به شما می گوییم، کسانی که باید عرصه برایشان تنگ شود شما و امثال شما می باشید که به اسم امام تیشه به رسم امام می زنید. البته ما همانند منطق شما نمی خواهیم با زور و چک زدن مقابل تان ایستادگی کنیم! بلکه ایستادگی ما در برابر شما با کلمه و کلام می باشد تا رسوا شود هر که در او غش باشد...
جناب آقای انصاری!
با صراحت به شما و دوستانتان می گوییم که ما با تمام وجود نگران رسم امام(ره) که آن بزرگوار وجودش را وقف آن کرده بود، هستیم. ما فعلا در جلوت شما وارد شده ایم و سخن گفته ایم ولی اگر صبرمان لبریز شود از خلوت شما سخن خواهیم گفت تا معلوم شود عرصه برچه کسانی باید تنگ شود! و مشخص گردد چه کسانی به امام و راه نوارنی اش خیانت می کنند! وقتی می بینیم شما خودت را ملقب به خادم خانه امام می کنی حال تلخی به ما دست می دهد، بهتر است که بدانی خادمان امام شهدا، جانبازان و آزادگان بی مدعا می باشند که خیلی از آنها مولا و مقتدایشان را یکبار هم از نزدیک ندیده بودند ولی الحق و الانصاف حق خادمی به امام و انقلاب را خالصانه و عاشقانه به نحو احسن بجا آوردند و امامشان هم چه عارفانه فرمودند: اینجانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم.(صحیفه امام(ره) – جلد 16)
جناب انصاری!
امام(ره) فرمودند: میزان، حال فعلی اشخاص است. و این یکی از شاخص های مهمی بود که امام(ره) برای ما باقی گذاشتند. دین ، عقل و تاریخ هم این مطلب را تایید می کند که در این زمینه مطالعه و تعمق تاریخ صدر اسلام درس آموز می باشد. حال سوال ما از شما این است که حال فعلی شما چیست؟ آیا حال امروز شما و برخی از دوستانتان مطابق با حال دیروزتان است؟ اگر امروز امام در قید حیات بودند به محمد علی انصاری و دوستانش چگونه نگاه می کردند و چه برخوردی نسبت به عملکرد آنان می نمودند؟ آقای خادم! درست است که امام در بین ما نیست ولی شاخص هایی را که آن عزیز سفر کرده برای ما ترسیم نمود و باقی گذاشت بهترین معیار سنجش حال فعلی افراد می باشد، همانگونه که ما در بخش هایی از این نامه و نامه ها و مطالب قبلی وبلاگ شاخص؟ حال فعلی شما و مطابقت آن با فرمایشات شاخص انقلاب، امام خمینی(ره) را به تصویر کشیدیم.
خادم صادق امام!
وقتی که به مصاحبه ها و سخنرانی های شما و دیگر دوستانتان همانند اخوی گرامیتان(مجید انصاری) نگاه می کنیم که چه شعارهای قشنگ و دلربایی می دهید! و چه چهره امام دوستی از خود به تصویر می کشید! اما وقتی که به پشت این چهره نظر می افکنیم، تصویر دیگری می بینیم! ناساگاری گفتار و کردارتان را می بینیم! سیره و منشی برخلاف سیره امام می بینیم! و چیزهای دیگر... می بینیم که آنگاه هست که دوست داریم بنشینیم برای مظلومیت امام گریه کنیم!
امیدواریم این قصه تکراری که ما از نزدیکان امام هستیم و آنها قصد تخریب بیت امام(ره) دارند را برای دفاع از خود دیگر تعریف نکنید قدری خلاقیت به خرج داده و قصه های جدیدی را خلق کنید و این را هم بدانید، صرف این که ما از نزدیکان امام بوده ایم بدون در نظر گرفتن حال فعلی مان نمی تواند دلیل بر صالح بودن ما باشد، چرا که شاخص و معیار امام این گونه نبود، همان گونه که می فرمودند:
هر یک از شما ضامن نفس خودش هست و باید از هواهای نفسانی جلوگیری کند که مبادا ـ خدای نخواسته ـ این وجهه خوبی که شما دارید و این توجهی که به شما شده است، سست بشود.(صحیفه امام – جلد16)
پس معیار و شاخص برای تشخیص تبعیت و نزدیکی به امام(ره) عمل کردن و تبعیت مطابق با رسم امام(ره) است ولو این که یکبار هم امام را از نزدیک درک نکرده باشیم همانند شهدا که با عمل کردن به رسم امام(ره) با خون خود اسم ایشان را ماندگار کردند که دقیقا تفاوت اساسی آنان با شما در همین جا می باشد که شما با اسم امام(ره) به رسم او آسیب می رسانید ولی شهدا با عمل جانانه به رسم امام(ره)، اسم او را زنده نگاه داشتند.
در خاتمه از آنجا که اسمی از شهدا به میان آمد، این نامه را با کلامی از شهید بزرگوار محمود انصاری(اخوی شهیدتان) به پایان می بریم: من دوست دارم شهید شوم. خانههای این دنیا به درد من نمیخورد... من به یک قطعه زمین اندازه خودم احتیاج دارم که در آن به خاکم بسپارند. اینقدر خاک هم هرجا قسمتم شد، دفنم میکنند. فقط خدا کند شهید شوم و به عنوان شهید در خاک قرار گیرم. من آرزوی دیگری ندارم.
17 تیر ماه 1391
والسلام علی من اتبع الهدی